فیلم/رضا رویگری: قول میدهم تا یک ماه دیگر بتوانم بدوم
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۴۶۶۹۹۵
به گزارش ایران آنلاین،رضا رویگری، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با اشاره به مراحل درمانی آبدرمانیاش گفت: به دوستانم قول دادم که تا یک ماه دیگر بتوانم بدوم. امیدوارم حالم خوب بشود و جلوی دوربین سریال «سلمان فارسی» به کارگردانی آقای میرباقری بروم.
رضا رویگری، بازیگر سریالهای مختارنامه، سال های مشروطه، مدینه و دارا و ندار هم اکنون در خانهای در محله جنتآباد تهران زندگی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بازیگر فیلمهای مسافر ری، بوتیک، اجاره نشینها چندی پیش با انتشار ویدئویی مبنی بر اقامتش در آسایشگاه کهریزک خبرساز شد. پس از آن خیلیها پیش قدم شدند تا او را از آن وضعیت نجات دهند.
رویگری در آستانه ۷۶ سالگی در این خانه مشغول استراحت است و گهگاه جلوی دوربین فیلمهای سینمایی و سریالها هم میرود. وضعیت جسمانیاش اجازه نمیدهد که همچون گذشته پرکار باشد. در حاشیه عیادتی که از رضا رویگری در منزل جدیدش داشتیم با او درباره وضعیت روحی و جسمی فعلیاش و گذشته و آینده هم گپ زدیم. رویگری امیدوار است که حالش بهبود یابد و دوباره در عرصه بازیگری بدرخشد. مشروح گفتوگوی خبرنگار رادیو و تلویزیون ایرنا با این بازیگر پیشکسوت در ادامه آمده است.
پس از آن که ویدئوی شما از آسایشگاه کهریزک منتشر شد، به یک منزل مسکونی منتقل شدید. انتقالتان به این منزل چگونه اتفاق افتاد؟
حاج خانم و پسرشان با کارهایی که انجام دادند من را خوشحال کردند. حاج خانم، زمانیکه در نجف بودند مصاحبه من را میبینند و با آقای پرستویی تماس میگیرد. آقای پرستویی به آقای اصغری میگوید رویگری رفیق من است. تو با او که الان در آسایشگاه کهریزک است تماس بگیر و کارهایش را ردیف کن. آقای اصغری و مادرشان افراد نیکوکاری هستند و کارشان کمک به مردم است. تا حالا چند نفر اعدامی را نجات داده و از چوبه دار پایین آوردهاند. این دو نفر من را از کهریزک بیرون آوردند. من اگر دویست سال هم عمر کنم نمیتوانم گوشهای از محبتهای حاج خانم را جبران کنم.
خیلیها به شما قول کمک دادهاند کدام موارد عملی شد؟
اگر آن خانههایی که به من قول دادند واقعاً میدادند الان یک مسکن مهر داشتم. فقط حاج خانم و آقای علیرضا اصغری روی حرفشان ماندند. این خانه را با مشارکت صداوسیما برای من تهیه کردند.
رضا رویگری: قول میدهم تا یک ماه دیگر بتوانم بدوم/ به من میگویند رضا وایرال+ فیلم
نوشتهاند رویگری در خانهاش استخر دارد
الان در چه وضعیتی هستید؟
اینجا یک پرستار آقا و یک تیم پزشکی دارم. دو نفر از دوستانم هم همیشه هستند و به من کمک میکنند و خیلی برای من زحمت میکشند. الان اینجا برای من بخور و بخواب است. همهچیز از شیرمرغ تا جان آدمیزاد آمادهاست. موقع خواب، خواب هستم و موقع خوردن هم میخورم. بقیهاش را هم در سایتها و فضای مجازی میتوانید ببینید. به چیزهایی که بعضیها میگویند توجه نکنید. مثلاً من برای آبدرمانی به استخر رفتم که یک چیز معمول و طبیعی است. یک نفر نوشته رویگری در استخر خانهاش دارد شنا میکند. من در این وضع بیآبی چطور میتوانم در خانه استخر داشته باشم؟ یک استخری در جنوب شهر بود که لطف کردند و یک شب من را دعوت کردند. حالا شاید شبهای دیگر هم بروم. آن استخر رفتن برای من بسیار مؤثر بود.
فضای مجازی من را دنبال میکند!
یک نفر نوشته رویگری در استخر خانهاش دارد شنا میکند. من در این وضع بیآبی چطور میتوانم در خانه استخر داشته باشم؟ یک استخری در جنوب شهر بود
اخبار فضای مجازی درباره خودتان را دنبال میکنید؟
ما دنبال نکنیم، فضای مجازی ما را دنبال میکند. من هیچچیزی را در فضای مجازی بلد نیستم. اصلا نمیدانم چطور در اینستاگرام پست میگذارند. ولی دوستان نظرات را برایمان میخوانند. یکی از دوستان کامنتهای بد را میخواند و دیگری کامنتهای خوب را میخواند. سانسور هم نمیکنند.
نظرات مختلفی وجود دارد. بعضی نظرات خوب نسبت به من دارند و حرفهای بعضیها غیرمنصفانه است. بعضیها وارد فضای خانواده من میشوند که این خیلی من را اذیت میکند. این دوستانی که به من کمک کردهاند هم جزو خانواده من هستند. همسر من هم خیلی اذیت شد. بعضیها درباره او کامنتهای غیرمنصفانه گذاشتند. امیدوارم که خدا این افراد را ببخشد.
الان همسرتان کجا هستند؟
در منزلی که قبلاً داشتیم زندگی میکند. بعضی وقتها هم به من سر میزند.
اینکه بعضیها میگویند شما با هم اختلاف دارید و جدا شدهاید درست است؟
نه ما جدا نشدهایم.
زمانی که شما در آسایشگاه بودید گفتید که همسرتان مقصر است؟
من دنبال مقصر در این کار نمیگردم. هر کسی بهاندازه توانش به من خدمت کردهاست. دست همه درد نکند. یکی از آنها هم ایشان بوده که در ده سالی که من مریض بودم در خانه به من کمک کرده و زحمت مرا کشیدهاست. من نمیتوانم غیرمنصفانه صحبت کنم.
عشق مثل هوای بهار میماند
یعنی زندگی عاشقانهای که از ابتدا داشتید الان ادامه دارد؟
بالاخره عشق مثل هوای بهار میماند که یک وقت میبارد و یک وقت هم تگرگهایی میآید که حجمش اندازه گردو است. یک وقتهایی هوا ابری و یک وقتهایی صاف و آفتابی است. الان که وضع اقتصادی به هم ریخته، همه خانوادهها ممکن است اختلافات کوچکی داشته باشند. ولی آنطورکه در فضای مجازی میگویند ما اختلاف نداریم. با همدیگر هستیم و همچنان داریم زندگی میکنیم. الان زندگیها اسمهای مختلف پیدا کرده است. زندگی سفید و سبز و قرمز و رنگهای دیگر. زندگی اجتماعی هم داریم. ولی ما داریم زندگی سالم انسانی را ادامه میدهیم.
ویدئوی پول پاشی بر روی شما خیلی خبرساز شد. ماجرا چه بود؟
دوستان میخواستند عشق و علاقهشان را به من نشان دهند.شما در عروسیها دیدهاید که بر روی سر یک نفر شاباش میریزند و شاباش میدهند. این کار خیلی غیرمعمول نیست. گفتم بعضیها غیرمنصفانه نظر میدهند.
این روزها اگر از خانه بیرون بروید به چه جاهایی سر میزنید؟
دوستان من را بیرون میبرند. من بچه تجریش هستم و آنجا را خیلی دوست دارم. هر وقت دلم تنگ میشود، من را به شمیران میبرند. به امامزاده صالح و کوچه پس کوچههایش میروم. گاهی آنجا حلیم هم میخوریم. عاشق حلیم هستم.
ظاهرا فیلم مستندی هم درباره شما ساختهشده است که یکی از لوکیشنهایش تجریش است.
بله. هنوز دو سه روز دیگر از فیلمبرداری باقی ماندهاست. قرار است برویم صداوسیما و ادامهاش را ضبط کنیم.
در آن مستند که عکسهایش منتشر شده نشان دادید که نقاش چیرهدستی هم هستید.
اتفاقاً دلم میخواست یکی از تابلوهایم الان اینجا بود. ولی متأسفانه در آن خانه قبلی جا مانده است. باید بروم یکی از تابلوهایم را بیاورم. من یک نقاش حرفهای بودم و اینگونه نبود که یک آسمان و یک گل و پرنده بکشم. من شاگردانی داشتم که الان خودشان استاد شدهاند.
نقش خوب پیشنهاد شود حتما قبول میکنم
بین سه هنر نقاشی و خوانندگی و بازیگری کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
الان بازیگری مقداری حالت شوخی پیدا کرده است. هر کسی که میتواند حرف بزند یک متن در دستش میگیرد و جملاتی میگوید و فکر میکند که بازیگر است.
بازیگری کسب کردنی است. اما صدا نعمتی است که خداوند در حلقوم انسان میگذرد. صدا هدیه خداوند است. من خوانندگی را ازاینجهت بیشتر دوست دارم؛ ولی برای بازیگری بیشتر تلاش کردم. بازیگری را کسب کردم. شصت سال روی صحنه تئاتر و جلوی دوربین کار کردم تا به اینجا رسیدم. خوانندگی برایم مقدستر است. چون خداوند نعمت صدا را به همه ندادهاست. بازیگری را همچنان دوست دارم و تصمیم گرفتم که اگر حالم بهتر شد، جدیتر کار کنم.
در این مدت اگر نقش خوبی به من پیشنهاد بشود حتما قبول میکنم. اصلا دلم نمیخواهد کار ضعیف بکنم. بازیگری که نصف بدنش فعال باشد نمیتواند تمام احساسش را بروز دهد. منتظرم که بهتر شوم. خواسته مردم این است که بازی کنم. هر وقت بیرون میروم از من میخواهند. میگویند ما بازیهایت را دوست داریم و دلمان تنگ شدهاست. من هم میگویم چشم؛ بهخاطر شما هم که شده خوب میشوم.
من حلوا خورم؛ حلوا بده نیستم
البته شما در همین وضعیت هم خانهنشین نیستید و در فیلمها و سریالهای متنوعی حضور دارید. در فیلم شادروان بازی کردید و در سریال «برف بی صدا می بارد» هم بودید.
بله در فیلم شادروان نقش فردی را بازی میکنم که خیلی زود فوت میکند. من چند بار هم در فضای مجازی فوت کردهام. مدام تیتر میزنند که رویگری مُرد. رویگری درگذشت. من هم جواب دادم که یک دیگ حلوا درست کردم. من حلوا خور هستم و حلوا بده نیستم. حلوای شما را در بهشتزهرا پخش میکنم. هی نگویید که رویگری مُرد. من حالاحالاها مردنی نیستم. هنوز خیلی آرزوها دارم و باید به کشورم و ملتم خدمت کنم.
آب میخورم میترسم وایرال شود
برخی سایتها و کانالها چون بیننده ندارند دنبال کلیک میگردند و اخبار دروغ منتشر میکنند.
انشاءالله خداوند به آنها بیننده بدهد تا دست از سرمان بردارند. آب میخوریم میترسیم وایرال (پربیننده) بشود. بچهها به من میگویند رضا وایرال.
کدام ویدئوی شما در فضای مجازی بیشتر وایرال شدهاست؟
یکی فیلم تولد بود که خیلی وایرال شد و یکی فیلمی که در آسایشگاه از مردم کمک خواستم. حاج خانم و پسرشان قدم جلو گذاشتند و کاری را که گفتند انجام دادند. یک نفر هم گفت در نیاوران به رویگری پنت هاوس دادم که حرف دروغی بود. یک آقایی هست که اسمش را نمیآورم. شش ماه است که من او را میشناسم. میگوید دو سال است که من دارم خرج رویگری را میدهم.
نقش پولدارهای اختلاسگر را زیاد بازی کردهام
تصور برخی این است که همه بازیگران پساندازهای میلیاردی دارند و در برج زندگی میکنند. درباره شما هم چنین تصوراتی وجود دارد؟
بله. بهخاطر نقشهایی که بازی کردم. من نقش پولدارهای اختلاسگر را زیاد بازی کردهام. فکر میکنند زندگی خودم هم آن چنانی است. ولی من از همین زندگی کوچکم راضی هستم. خدا را شکر هیچ کمبودی ندارم. خداوکیلی فقط همین خانه را دارم و یک سری وسایل زندگی که به کمک حاج خانم و دوستانی مثل آقای پرستویی و علی رام نورایی و خانم شقایق فراهانی فراهم شدهاست ولی بقیه هرچی گفتند فقط صوت بوده.
شما حقوق بازنشستگی هم دارید؟
هنوز نه. چون بیمه من هنوز کاملنشده است.
درباره مسکن هنرمندان صحبتی دارید؟
مسئله مسکن هنرمندان خیلی مهم است. من قبلاز اینجا ماهی نه میلیون تومن داشتم اجاره میدادم. واقعاً کمرم شکست. من یک بازیگر نصفه هستم که کار هم نمیکنم. اگر کار میکردم واقعاً ۹ میلیون تومان پولی نبود.
پساندازی هم ندارید؟
نه. حساب هنر کارتم را که نگاه کردم، یک میلیون تومان داخلش بود که آن یک تومان را هم قاقالی خریدیم و خوردیم.
برای میرباقری هر کاری کنم باز هم کم است
نام شما در فهرست بازیگران سریال سلمانفارسی داوود میرباقری آمدهاست. آیا قرار است در این سریال بازی کنید؟
داوود میرباقری خودش میداند که من چقدر عاشقش هستم. نوشتهها و دیالوگهایش بینظیر است. خودش انسان والایی است. یکبار از او پرسیدم که آیا من در کار جدید تو هستم؟ گفت مگر من بدون تو کار میکنم؟ ولی هنوز رسماً با من صحبت نکردهاند. من هم از این طرف و آن طرف شنیدهام که در سلمان فارسی هستم. آقای میرباقری با مطالعه کار میکنند. شما تمام کتابهای دنیا را زیر و رو کنید، چهار خط از زندگی کیان پیدا نمیکنید. ولی ایشان یک کیان واقعی را در مختارنامه خلق کردهاست. یک چیزهایی را هم با خلاقیت خودش اضافه کردهاست.
اینقدر آقای میرباقری را دوست دارم که قول میدهم تا روزی که جلوی دوربین بروم، پایم کاملاً خوب بشود. سر کار مختارنامه هم همینطور بود. من سیگاری بودم و به خاطر این که بتوانم روی اسب بپرم، سیگارم را ترک کردم
همه دوست دارند با آقای میرباقری کار کنند. من در اکثر کارهای ایشان بودهام. در تئاتر از معرکه در معرکه که متنش را آقای میرباقری نوشته بودند حضور داشتم. در فیلم مسافر ری نقش یکی از فرماندهان بابک خرمدین را بازی میکردم. در سریالهای مختارنامه و شاهگوش هم با آقای میرباقری همکاری کردم. من امیدوارم حالم خوب بشود و به صورت جدی با آقای میرباقری صحبت کنم و جلوی دوربین سلمان فارسی بروم.
اینقدر آقای میرباقری را دوست دارم که قول میدهم تا روزی که جلوی دوربین بروم، پایم کاملاً خوب بشود. سر کار مختارنامه هم همینطور بود. زمانیکه میخواستم سوار اسب بشوم یک نفر من را بغل میکرد و روی اسب میانداخت. من سیگاری بودم و به خاطر این که بتوانم روی اسب بپرم، سیگارم را ترک کردم. آقای میر باقری به بچهها میگفت بروید یاد بگیرید. به خاطر یک نقش سیگارش را ترک کرد. دیالوگهای آقای میرباقری واقعاً ماندگار است. آدم وقتی در سریالهای ایشان بازی میکند لذت میبرد. برای آقای میرباقری هر کاری کنم باز هم کم است.
این مردم را جایی پیدا نمیکنم
تلویزیون را هم دنبال می کنید؟
نه. آرامشم را بیشتر دوست دارم. تنها چیزی که از خدا میخواهم یکی سلامتی و دیگری آرامش است. یکی از مشکلات زندگی من کمبود آرامش بود.
امیدوارم یک کار خوب برای مردم انجام بدهم و یک یادگاری به جا بگذارم. یک فیلمنامه هم خودم دارم که سال ۷۲ نوشتم. فلاشبک هایی است که شامل زندگی خودم از کودکی تا جوانی میشود. همه اش برای خودم اتفاق افتاده است. یک فیلمنامه نوستالژیک زیباست. ولی خرجش زیباتر است. آن زمان که با آقای حسن مصطفوی صحبت کردیم، شش هفت میلیارد تومان خرجش میشود. الان که دلار گرانتر هم شده است.
آرزوی دیگرم آرامش و موفقیت و سرافرازی برای کشورم است. واقعا مردم بسیار خوبی داریم. من الان میتوانم از فرودگاه هر کشوری که بخواهم بروم؛ ولی نمیروم چون این مردم را جایی پیدا نمیکنم. این خاک را دوست دارم. کجا بروم که یک حاج خانم پیدا کنم که با عشق به مردم کمک میکند؟ کلی آدم را از سر دار پایین آورده است. کلی ادم را از زندان آزاده کرده است.
برای بعضی ها کهریزک بهشت است
آن یک ماهی که در آسایشگاه کهریزک بودید به شما سخت گذشت؟
نمیدانم چه بگویم. اگر آن ویدئو را نمی دادم چه کسی می فهمید من آنجا زندگی می کنم. از زمانیکه مریض شدم دارد سخت میگذرد. مریضی خیلی مرا اذیت کرد. درست در اوج کارم بودم که مریض شدم. برای بعضی ها کهریزک بهشت است. چون نه جا دارند نه خانواده و نه خرج خورد و خوراک. ولی برای آدمی مثل من نه.
علت بیماریتان را کمبود آرامش میدانید؟
آدم وقتی استرس داشته باشد فشارش بالا میرود و داخل مغز لخته خون تشکیل میشود. سکته مغزی به وجود میآید. در مغز من یه لخته بزرگ تشکیلشده بود.
حاشیهها خیلی آدم را اذیت می کند
علت استرسی که داشتید چه بود؟
روزمرگی و حاشیههایی که در زندگی برای ما میسازند. این حاشیه ها خیلی آدم را اذیت می کند. بعضی وقت ها جوان ها می گویند ما می خواهیم بازیگر شویم. با خودم فکر می کنم که این ها چه راه طولانی را باید طی کنند. چقدر باید حرف بشنوند و زحمت بکشند تا محبوب بشوند. معروف شدن مهم نیست. طرف یک نفر را می کشد و بلافاصله محبوب میشود. این معروفیت به درد نمی خورد. در قلب مردم بودن خیلی ارزشمند است.
زمانی که در کهریزک بودید دوست جدید هم پیدا کردید؟
یکی دو تا از بچه های آنجا خیلی به من خدمت کردند و من با یکی از آنها در ارتباط هستم. در زمان بیماری دوست و دشمن مشخص می شود. وقتی سالم بودم یک سری به من می گفتند عمو خاک پاتیم. ولی وقتی به آنها نیاز داشتم گذاشتند و رفتند. من نیاز مالی ندارم. دوست دارم من را ببرند بیرون و یک گشتی بزنم. خدا را شکر الان چند تا دوست خوب دارم که این کار را انجام می دهند. من یک ریزه از کارهای خیر حاج خانم را در زندگی خودم نکرده ام. ولی یک کارهایی کرده ام که شاید خداوند نگاهی به آنها داشته است.
انتهای پیام/
رضا رویگری: قول میدهم تا یک ماه دیگر بتوانم بدوم
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: آسایشگاه کهریزک آقای میرباقری فضای مجازی قول می دهم سلمان فارسی جلوی دوربین رضا رویگری حاج خانم دوست دارم سریال ها خوب بشود بعضی ها برای من یک نفر وقت ها یک وقت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۶۶۹۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گربۀ محله مهم است
عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنجشنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیواننوازی.
نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر میرسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتونخوابهای شهر است"، اما به گربهای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعههای گوشت مرغ شد!"
از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد میزند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمیبرد و سوزنش گیر کرده است روی گربههای بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشدهاند و مردم را در حال غذا دادن به آنها نمیبیند.
حیوانستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسانها را هم میگیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر میرسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!
سستی استدلالها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربهها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان میتوان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.
یکم. کسانی که به گربهها و سایر حیوانات شهر غذا میدهند یا آنها را در صورت بیماری و آسیبدیدگی به بیمارستان میبرند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمیتواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!
خوشبختانه غذا دادن به گربههای گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمیخورند، هنوز جرمانگاری نشده. تعداد حامیان گربهها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.
بنابراین این افراد هم میتوانند مثل حامیان گربهها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بیعمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربهها شوند، دردی از آدمهای گرسنه دوا نمیشود.
در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربهها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.
آدمهای بیعمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربههای شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بیخانمان و کارتنخواب و ... باب شود، عدهای آدم بیعمل به همین کار هم ایراد میگیرند. مثلا میگویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کردهاند که کارشان به بیخانمانی و کارتنخوابی کشیده، عادت میدهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیبجو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا میکند.
دوم. آقای مالمیر نوشته است:
«تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بیرویۀ گربهها و سگهای خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابانکشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است میتواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدودهای که امروز شهر تهران محسوب میشود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگها و گربهها در واقع داشتند در طبیعت زندگی میکردند ولی ما به تدریج "طبیعت آنها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.
پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربهای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانهاش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهرهمند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.
از نظر میلیونها مالمیری که در این کشور زندگی میکنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربهها و سگها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدمها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".
اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقیتر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربهها و سگها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهرهمند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.
عقیم کردن گربهها و ساختن پناهگاههای متعدد برای آنها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی میکنند که ساختۀ ما آدمها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدمها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کردهایم که نمیتوانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.
از نشانههای این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
ی عنی تصادف گربهها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمیتواند فراتر از "منافع انسانها" به "مصائب زندگی گربهها" بنگرد و بیاندیشد.
او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل میکند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفتخواهی گربهها را در روزهای کمشماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسانگرایانهاش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل میدهد.
در محیطی که گربهها زندگی میکنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازهوارد، گرفتن قمروی زیستی از گربههای نگونبخت است. برای دستۀ سگها یا گرگها، حق حیات گربهها اهمیتی ندارد.
البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آنها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل میکنند. ولی انسان موجودی است که میتواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمیداد (یا انجام میداد).
اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی میکرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعتاند. شکلگیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.
خلاصه اینکه، ما انسانها نباید در برابر سگها و گربهها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژهای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.
اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیتزدایی از انسان است.
دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدنتر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسانها بر حیوانات تحمیل کردهایم میکاهد.
جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبتکشیده، نوشته است:
«وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا میشد.»
سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسانها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.
نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوانستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمیآرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربهها را دوست میداشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگها و گربهها